این روزا...
سلام گل پسرم خوبی؟
این روزا حال و هوای عیده و تو همش خوشحالی که زود عید بشه
-شب میگی بابایی؟
-بابایی گفت بله
-برام بچه دینامیت میخری؟
-منو بابایی
-پسرم از کجا اینا رو یاد گرفتی؟
-از دوستای مدرسه
راستی پسرم 6 اسفند دندونت که لق شده بود در اومد البته من درآوردمشخیلی وقت بود لق شده بود ولی نمیافتاد به حدی که دندون جدیده از اون پشت کامل دراومده بود اون شب کاملا لق شده بودو یکم وصل بود به لثه ات که من آروم با دستمال برداشتم و اصلا نفهمیدی اینم عکسش
این کاردستی رو از روی مجله رشد درست کردی تخم مرغ خام برداشتی درست کردی
فقط چشماشو نمیدونم چرا کوچیک بزرگ کشیدی
تو این عکس اگه گفتی چیکار میکنید؟؟؟؟
یه شب که خونه ی حاج مامان اینا بودیم شما و راستین خیلی شلوغ میکردین و هیچ کس نمیتونست جلو دارتون باشه این عمووووووکوچیکه هم که خیلی شما رو دوست داره و شماهم خیلی گوش به فرمانش هستین بهتون گفت شارژتون تموم شده بیایید بخوابید اینجا تا یکم شارژبشید شما هم باور کردید و رفتید سیخ خوابیدید تکون هم نمیخوریدعمو گفته بود اگه یکم تکون بخورید شارژتون هدر میره واسه همین اصلا سرتونم تکون نمیدادیدتو عکس کاملا معلومه
خلاصه اینجوری شد که اهل خونه یکم از دست شما دوتا به آرامش رسیدن
نفس های مامان
این عکس هم برای دیروزه که آبجی ضحا بغلت بود و کلی ذوق میکردی
و در آخرحرفای مادرونه:
مرد کوچک مادر
فدای قدو بالایت
خوب به حرفهای مادرت گوش کن
حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست
اما باید از همین بچگی ات
برایت بگویم تا در آینده
اماده باشی برای مرد شدن
تو قرار است مرد خوبی شوی
مرد خوب بودن کار سختیست
اینکه قوی باشی اما مهربان
صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند
اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون
و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی
عزیز دل مادر
تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست
اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی
و بعد عشقت...
عشق چیز عجیبی نیست
حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنی : مادر
من میگویم : جان مادر
و به همین مقدسیست
عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم
لابه لای حروف الفبا و اعداد
خودم عادتت می دهم به گفتن دوستت دارم
گل خریدن
قدم زدن
و غافل گیر کردن
پسرم
بزرگ شدن ، جدیست مثل همین بازیهای بچگی ات....
تمام عشقم در تو خلاصه میشود .........
تا ابد دوستت دارم
تو جان منی
جان مادر ...
...
...