پیش دبستانی
امروز یک مهر بود و تو سر از پا نمیشناختی از صبح که بیدار شدی همش می گفتی کی میرم مدرسه تا این که ظهر شد و نهار خوردی و حاضر شدی از زیر قرآن رد شدی و رفتی مدرسه...
این شکلک بالایی رو هم به اصرار خودت گذاشتم چون الان بالا سرم وایستادی و داری دستور می دی و سلیقه به خرج می دی
وبالاخره رفتی مدرسه
تومدرسه خانم ملکی مربی تون اومد استقبال و با شکلات و جایزه خوش آمد گفت تو هم بهش گل دادی
بعد رفتید کلاس و من برگشتم خونه و تاکید کردی که دیگه مدرسه من نیا مگه من بچه ام
اینم از شما و حسین در حال وارسی نیمکت
نرسیده شماره ها رو تو حیاط میشمردی
البته اینم بگم گل پسرم شمارش که هیچ جمع و تفریق اعداد رو هم بلده به اضافه ی رو خوانی قرآن
به امید روزی که خودت بیای تووبلاگت عکسای دانشگاهت رو بزاری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی